ازدواج تنها درآمدن از تنهایی نیست – تات فا

ازدواج تنها درآمدن از تنهایی نیست

در سوال نخست ملاک و معیار مطرح است. کسی ثروت و درآمد طرف و خانواده اش را در نظر می گیرد، دیگری شرافت و اعتبار خانوادگی را، برای یکی جمال مطرح است و برای دیگری کمال. شاید شما معتقد هستید که شریک زندگی تان باید فردی خوش اخلاق، پاک و با صداقت، سازگار و...

شریک زندگیتان

ازدواج تنها درآمدن از تنهایی نیست    

ازدواج تنها درآمدن از تنهایی نیست بلکه اصل مهمتر رسیدن به همدلی و همراهی و هم روحی است. گزینش یک شریک زندگی مثل خریدن یک ماشین و خانه و لباس یا عینک نیست معیار و شناخت می خواهد.

در اینجا دو سوال عمده  مطرح می شود اول اینکه همسر انتخابی چه خصوصیاتی باید داشته باشد. دوم  فرد مورد نظر دارای آن ویژه گیها و خصایص هست یا خیر؟

در سوال نخست ملاک و معیار مطرح است. کسی ثروت و درآمد طرف و خانواده اش را در نظر می گیرد، دیگری شرافت و اعتبار خانوادگی را، برای یکی جمال مطرح است و برای دیگری کمال.

شاید شما معتقد هستید که شریک زندگی تان باید فردی خوش اخلاق، پاک و با صداقت، سازگار و صبور، وظیفه شناس، فهمیده و عاقل، شریف و نجیب، دیندار و متعهد باشد اما از کجا می توان فهمید خواستگار اینگونه است و یا حداقل قابل قبولی از این خصلتها را دارد .

با تحقیق، مشورت، پرس و جو از آشنایان و مرتبطان، با تامل و درنگ و پرهیز از شتاب  می توان تا حدودی به شناخت رسید برای شناخت دقیق تر بهتر است در باره ی دوستان صمیمی شخص نیز اطلاعاتی کسب شود در بیشتر موارد دوستان نشان دهنده ی افکار و عقاید هستند.

گاهی جلوه ی ظاهر چشم انسان را پر می کند و از چهره ی باطن غفلت می شود گاهی ثروت و جمال، دیده ی بصیرت و عقل انسان را کور می کند و هزار عیب دیگر را نمی بیند. گاهی تمجید و تعریف دیگران راه تعقل و مشورت را بر انسان می بندد.

و چه سخن شگفت و سودمندی! کم نیستند کسانی که فریب رنگ و روی آشکار رامی خورند اما بعد ها متوجه عفونت ها، گندابها  و هرزه گیها می شوند که در ورای ظاهر آراسته نهان است.

ما می خواهیم در زندگی احساسی خود خوشبخت باشیم و نیز می خواهیم که ازدواجمان سرانجام خوبی داشته باشد بنابراین پر واضح است که هیچ یک از ما عمداً افرادی را انتخاب نمی کنیم که برایمان نامناسب باشند. ما حقیقتاً باور داریم که وقتی کسی را انتخاب می کنیم، انتخابمان درست است، اما حقیقت تلخ این است که بسیاری از اوقات این انتخاب ها به اشتباهاتی تلخ و دردناک مبدل می شوند.

بعضی اوقات، وقتی به کسی علاقه مند می شوید، عاشق او نیستید، بلکه عاشق تصویر او هستید چه کارهایی در زندگی انجام داده، چه ماشینی سوار می شود، چقدر پول دارد، چه کاره است، چه قیافه ای دارد، خواستگار من دکتر است، شما از تمامی این چیزها در سرتان رویایی می سازید و ماهیت فرد را نادیده می گیرید.

بسیاری از ما فرد نامناسب را بر می گزینیم و سپس می اندیشیم که چرا ازدواجمان شکست خورد.

زندگی مشترک  به پاره ای از دلایل گاهی با شکست مواجه می شود.

به طرز صحیح مهر نمی ورزید.

 شما و همسرتان از عادت های ارتباطی ضعیفی برخوردار هستید.

 به درستی نمی دانید که چطور صمیمیت واقعی تولید کنید.

 چیزی را که می خواهید مطالبه نمی کنید و در نهایت احساس انزجار می کنید.

 از رابطه تان غافل می شوید.

ازدواج درست همیشه جالب و مهیج خواهد بود .

اگر عشق واقعا راستین باشد هنگامی که در کنار همسرم نیستم، احساس تمامیت و کمال نخواهم کرد.

روابط جنسی نمی تواند واقعاً عالی و فوق العاده باشد، مگر اینکه عشق راستین باشد.

همسر مطلوب تمام نیازها را برآورده خواهد کرد و تمامی خلأهای روحی مرا پر خواهد کرد.

اگر واقعاً دل باخته باشم، هر وقت که همسرم را می بینم، هیجان زده، خواهم شد به طوری که از با او بودن مو بر بدنم سیخ می شود.

اگر با شخص مناسب ازدواج کرده باشم، آن چنان در هماهنگی خواهیم بود که در هر لحظه از زمان هر یک از ما احساس دیگری را خواهد دانست.

هنگامی که در رابطه ای صحیح و مناسب هستم، به طرزی طبیعی احساس هماهنگی دارم، به طوری که نیازی به تلاش برای بهبود رابطه ی خود با همسرم نخواهم داشت.

افسانه ی مهلک درباره ی عشق

افسانه های عشقی باورهایی نادرست هستند که بسیاری از ما درباره ی عشق و داستان های عاشقانه داریم. این افسانه ها عملاً ما را از انتخاب هوشمندانه باز می دارند. این باورها و رفتارها علایمی غلط درباره ی ازدواج هستند که به سه دلیل زیر در ما شکل می گیرند:

تماشای برنامه های تلویزیونی و فیلم ها

خواندن رمان های عشقی

عدم وجود آموزش درباره ی عشق

واقعیت عشق

عشق بیش تر به آن تمایلی است که عاشق به فنای در معشوق پیدا می‌کند که ما آن را ” پرستش ” می‌نامیم. این هم چیزی است که با حسابهای مادی جور درنمی‌آید. برتراند راسل در کتاب زناشویی و اخلاق می‌گوید: ” ما امروزی‌ها حتی در عالم تصور نمی‌توانیم روحیه آن شاعرانی را که در اشعارشان از فنای خود سخن می‌راندند بی آن که کوچکترین التفاتی از محبوب بخواهند درک بکنیم. “

شعرای فارسی زبان، عشق را اکسیر نامیده‌اند و گفته‌اند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد، عشق و محبت است. عشق می‌تواند قلبِ ماهیت کند.

ابن‌ عربی‌ می‌گوید: نظریات‌ درباره تعریف‌ عشق‌، گوناگون‌ است‌.

از عشق‌ هیچ‌ تعریف‌ ذاتی‌ که‌ بدان‌ شناخته‌ شود، ممکن‌ نیست‌ و تصورناپذیر است‌،  اما با حدود رسمی‌ و لفظی‌ می‌توان‌ آن‌ را تعریف‌ کرد، همین‌ و بس‌.

هر کس‌ که‌ عشق‌ را تعریف‌ کند، آن‌ را نشناخته‌ است‌ و هر کس‌ که‌ آن‌ را ننوشیده‌ و نچشیده‌ باشد، قادر به درک آن نخواهد بود.

آن‌ کس‌ که‌ بگوید من‌ از عشق‌ سیراب‌ شدم‌، آن‌ را نشناخته‌ است‌.

عشق‌، نوشیدن‌ِ بی‌سیراب‌ شدن‌ است‌.

هر عشقی‌ که‌ در عاشق‌، عقلی‌ یا تعقلی‌ باقی‌ گذارد که‌ جز به‌ محبوبش‌ بیندیشد، عشق‌ ناب‌ نیست‌ و حدیث‌ نفس‌ است‌ که‌ گفته‌اند: خیری‌ در عشقی‌ نیست‌ که‌ با عقل‌ تدبیر کند.

عشق بدون گذشت و فداکاری دروغی بیش نیست.

عشق محال است که بدون “معرفت” باشد.

یک عشقهایی هست که مادون معرفت است، اینها عشقهای مجازی است. ولی عشق حقیقی مابعد معرفت است. بالاتر از  معرفت است.

شهید مطهری: عشق، نفس را تکمیل و استعدادهای حیرت‌انگیز باطنی را ظاهر می‌سازد. قوای احساس، اراده و همت را تقویت می‌کند و آنگاه که در جهت علوی (والایی)، متصاعد شود، کرامت و خارق عادت به وجود می‌آورد. روح را از رنج‌ها و خلط‌ها پاک می‌کند و به عبارتی “تصفیه‌گر” است. صفات رذیله‌ی ناشی از حقدها و کینه‌ها را زائل می‌کند.