فرهنگ بر دو قسم پیرو و پیشرو تقسیم می شود. – تات فا

فرهنگ بر دو قسم پیرو و پیشرو تقسیم می شود.

علامه محمد تقی جعفری رحمة الله علیه : تعریف و اصول چهارگانه فرهنگ – اصول فرهنگ‌های پیرو – اصول فرهنگ‌های پیشرو.

هنرمند کیست؟

فرهنگ بر دو قسم پیرو و پیشرو تقسیم می شود:

فرهنگ پیرو:  آن نوع کیفیت و شیوه زندگی است که تابع هیچ اصل و قانون اثبات شده‌ای نیست، بلکه ملاک درستی و نادرستی آن، تمایلات و خواسته‌های مردم است. این قسم فرهنگ، ناشی از هوی و هوس‌ها و تمایلات طبیعی انسان‌هاست. این نوع فرهنگ، شامل زیبایی‌ها و پدیده‌های خوشایند و تجملات غیر حیاتی می‌شود، نه خواسته‌های جدی مردم. در واقع، نمودهای مبتذل و ضد اخلاقی، فرهنگ نام می‌گیرد. فرهنگ عصر و زمان ما، فرهنگ پیروست نه فرهنگ پیشرو. از همین جاست که یک سلسله اصول عالیه فرهنگی پایمال شده است.

برخی اصول پایمال شده فرهنگ عبارت است از:

۱- فرهنگ محبت اصیل برای هم نوعان؛

۲- اصالت پیدا کردن وجدان اخلاقی؛

۳- فرهنگ هدف اعلای زندگی؛

۴- فرهنگ صداقت و وفا به تعهدات ؛

۵- فرهنگ آزادی مسوولانه و اندیشه و کردار عادلانه؛

۶- فرهنگ قداست علم و معرفت؛

۷- فرهنگ تعاون و همکاری؛            

۸- فرهنگ رواج هنرهای سازنده و پیشرو؛

۹- فرهنگ حاکمیت حقیقت بر رسانه‌ها و پرهیز از حذف واقعیات و تفسیر و توجیه‌های نادرست آن؛

۱۰- فرهنگ اقتصاد عالی و برخوردار ساختن همه مردم از حق معیشت عادلانه.

فرهنگ پیرو را می‌توان به سه قسم تقسیم کرد:

الف- فرهنگ رسوبی : اگر عناصر فرهنگ یک جامعه را، سنت های نژادی و روانی و شرایط جغرافیایی و خصلت های باقی مانده از گذشته تشکیل دهد، فرهنگ آن جامعه رسوبی خواهد بود. در این نوع فرهنگ، یک سلسله رگه های ثابت تاریخی و محیطی در جامعه رسوخ پیدا کرده، که در مقابل تحولات اجتماعی مقاومت می ورزند.

ب- فرهنگ مایع و بی رنگ: این نوع فرهنگ، بر هیچ مبنای روانی و اصل ثابتی پایدار نیست و همواره در حال دگرگونی است.

ج- فرهنگ خودمحوری: در این نوع فرهنگ، خود – نمودها و فعالیت های فرهنگی هدف تلقی می شوند، نه آن که در حکم وسایلی جهت نیل به اهداف والاتر مطرح شوند.

این خود هدفی، مختص فرهنگ علمی و تکنولوژی و اقتصادی اکثر جوامع در دو قرن نوزدهم و بیستم بوده است.

این خود هدفی، طبیعت اصلی فرهنگ را که خلاقیت و گسترش آرمان‌های زندگی در ابعاد من انسانی است، راکد نموده است. کار دیگری که خود هدفی فرهنگ انجام داده و خطرش از مختل ساختن طبیعت اساسی فرهنگ کم تر نیست، این است که به جای آن که بشر به عنوان به وجود آورنده دانش و تکنولوژی، اداره کننده و توجیه کننده آن دو باشد، خود جزیی غیر مسوول از جریانات جبری آن دو پدیده شده است.

فرهنگ پیشرو یا هدفدار و پویا‌:

این نوع فرهنگ از اصول ثابته حیات تکاملی انسان ریشه می گیرد. عامل محرک این فرهنگ، ابعاد اصیل انسانی است و هدف آن عبارت است از آرمان هایی که آدمی را در جاذبه هدف اعلای حیات به تکاپو در می‌آورد. این نوع فرهنگ می تواند تمدن انسانی اصیل را برای بشریت به ارمغان آورد و بشریت را از چنگال خودخواهان رها سازد. فعالیت‌های فرهنگی نیز در مسیر ارزش‌های متعالی انسانی قرار دارد. اگر فرهنگی خلاق و هدفدار و پیشرو باشد، دچار سقوط و زوال نخواهد شد.

فرهنگ پیشرو از دو عامل اولی و ثانوی ریشه می گیرد. عامل اولی این فرهنگ، آن عنصر فعال روانی است که می خواهد جهان هستی را به کمک ابعاد سازنده انسانی به صورت آشیانه ای آرمانی در آورد.

ریشه‌ی ثانوی فرهنگ پویا نیز عوامل درونی و بیرونی خاص بر قوم و ملتی است که شوون مختلف زندگی را رنگ آمیزی و توجیه می‌کند.

برای آن که فرهنگ پیشرو در جوامع انسانی حاکم شود، باید انسان‌ها هدف اعلای زندگی را به عنوان یکی از عناصر اساسی فرهنگ خود تلقی کنند.

فرهنگ پیشرو دارای اصول کلی و ثابت زیر است:

۱- اصل کمال جویی و اشتیاق به آن. حقیقت فرهنگ، ظرفی است زایل نشدنی، اگر چه مصادیق و افراد آن متنوع و همواره در معرض تغییر باشد.

۲- اصل احترام، که در فرهنگ عام انسانی با عناوینی مانند نوع دوستی، علاقه به انسان و محبت از آن یاد شده است.

۳- اشتیاق شدید بشر به داشتن حیات شایسته

۴- تصحیح و تنظیم ارتباط چهارگانه:

الف- ارتباط انسان با خویشتن؛

ب- ارتباط انسان با خدا؛

ج- ارتباط انسان با جهان هستی؛

د- ارتباط انسان با هم نوع خود.

گزینش بخشی از مطلب منبع : http://www.x-shobhe.com/shobhe/9982.html