واقعیت عشق،عشق یعنی گل به جای خار باش – تات فا

واقعیت عشق،عشق یعنی گل به جای خار باش

شعرای فارسی زبان، عشق را اکسیر نامیده‌اند و گفته‌اند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد، عشق و محبت است.

عشق یعنی گل به جای خار باش

واقعیت عشق، عشق محال است که بدون معرفت باشد

عشق تمایلی است که عاشق به فنای در معشوق پیدا می‌کند که ما آن را ” پرستش ” می‌نامیم. این هم چیزی است که با حسابهای مادی جور درنمی‌آید.

علاقه به شخص یا شی‌ای نیز، وقتی به اوج شدت برسد، به طوری که وجود انسان را مسخر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، “عشق” نامیده می‌شود.

شعرای فارسی زبان، عشق را اکسیر نامیده‌اند و گفته‌اند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد، عشق و محبت است.

ابن‌ عربی‌ می‌گوید:

از عشق‌ هیچ‌ تعریف‌ ذاتی‌ که‌ بدان‌ شناخته‌ شود، ممکن‌ نیست‌ و تصور ناپذیر است‌، اما با حدود رسمی‌ و لفظی‌ می‌توان‌ آن‌ را تعریف‌ کرد، همین‌ و بس‌.

هر کس‌ که‌ عشق‌ را تعریف‌ کند، آن‌ را نشناخته‌ است‌ و هر کس‌ که‌ آن‌ را ننوشیده‌ و نچشیده‌ باشد، عشق‌ را نشناخته‌ است‌.

آن‌ کس‌ که‌ بگوید من‌ از عشق‌ سیراب‌ شدم‌، آن‌ را نشناخته‌ است‌.

عشق‌، نوشیدن‌ِ بی‌سیراب‌ شدن‌ است‌.

عشق بدون گذشت و فداکاری دروغی بیش نیست.

هر عشقی‌ که‌ در عاشق‌، عقلی‌ یا تعقلی‌ باقی‌ گذارد که‌ جز به‌ محبوبش‌ بیندیشد، عشق‌ ناب‌ نیست‌ و حدیث‌ نفس‌ است‌ که‌ گفته‌اند: خیری‌ در عشقی‌ نیست‌ که‌ با عقل‌ تدبیر کند.

عشق محال است که بدون “معرفت” باشد.

یک عشق هایی هست که مادون معرفت است، اینها عشقهای مجازی است. ولی عشق حقیقی مابعد معرفت است. بالاتر از  معرفت است. امام حسین علیه السلام عارف به حق خدا بود. عشق امام حسین فوق معرفت است. مگر می‌شود امام حسین بدون معرفت باشد و عاشق خدا شود؟

الهی سینه‌ای ده آتش افروز                 در آن سینه دلی وان دل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست             دل افسرده غیر از آب و گل نیست

 (وحشی کرمانی)

شهید مطهری در باره عشق می گوید:

 عشق، نفس را تکمیل و استعدادهای حیرت‌انگیز باطنی را ظاهر می‌سازد. قوای احساس، اراده و همت را تقویت می‌کند و آنگاه که در جهت علوی (والایی)، متصاعد شود، کرامت و خارق عادت به وجود می‌آورد. روح را از رنج‌ها و خلط‌ها پاک می‌کند و به عبارتی “تصفیه‌گر” است. صفات رذیله‌ی ناشی از حقدها و کینه‌ها را زائل می‌کند.

سروده ای در وصف عشق

منتسب به شاعر محبوب کشورمان زنده یاد مجتبی کاشانی، برخی آن را به مولانا نسبت می دهند.

ای که می پرسی نشان عشق چیست؟

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.

عشق یعنی مشکلی اسان کنی

دردی از در مانده ای درمان کنی.

در میان این همه غوغا و شر

عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل به جای خار باش

پل به جای این همه دیوار باش

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر

واگذاری اب را ، بر تشنه تر

عشق یعنی دشت گل کاری شده

در کویری چشمه ای جاری شده

عشق یعنی ترش را شیرین کنی

عشق یعنی نیش را نوشین کنی

هر کجا عشق اید و ساکن شود

هر چه نا ممکن بود، ممکن شود

عاشقی مقامی باشکوه

عاشقی مقامی باشکوه و همراه با شعف است که در سایه عنایت و پذیرش و لطف معشوق حاصل می شود. فقط در یک عشق سالم و بالغانه چنین عظمت و شکوهِ معنادار و وسیعی تجربه می گردد.” رونالد دِسوزا(فیلسوف و روانشناس)

“از نشانه های خاص یک عشق سالم و بالغانه، ترکیب “صداقت، صراحت، احترام متقابل و آزادی متقابل” در رابطه است. دو فردی که یکدیگر را مورد تایید و تحسین قرار می دهند و احساس رضایت از رابطه دارند عاشقِ تصویر بزرگ و معناداری از زندگی در ابعاد وجودی و هستی شناختی آن هستند.