یادت باشد. برگزیده سال ۹۵ و ۹۶

شب قبل از اولین امتحان به حمید گفتم، شوهر عزیزم! شام امشب با تو، ببینم چه می کنی. تا شام را حاضر کنی، من چند صفحه ای درس را مرور کنم. بعد هم گرسنه و تشنه رفتم سر درس تا غذا آماده بشود.

یادت باشد. برگزیده سال 95 و 96

یادت باشد. برگزیده سال ۹۵ و ۹۶

برایش صبحانه آماده کردم. برگشت گفت: آخرین صبحانه را با من نمی خوری ؟! خیلی دلم گرفت. گفتم: چرا این طور میگی، مگه اولین باره میری ماموریت؟!

موقع رفتن به من گفت: فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم، بقیه هم هستن، چطوری بگم دوست دارم؟ بقیه که می شنون من از خجالت آب میشم بگم دوست دارم.

به حمید گفتم: پشت گوشی بگو یادت باشه! من منظورت رو می فهمم، قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه!

من هم لبخند می زدم می گفتم: یادم هست.

————————————————————————————-

امتحانات پایان ترم من بلافاصله بعد از ماه رمضان افتاده بود.

شب قبل از اولین امتحان به حمید گفتم، شوهر عزیزم! شام امشب با تو، ببینم چه می کنی. تا شام را حاضر کنی، من چند صفحه ای درس را مرور کنم. بعد هم گرسنه و تشنه رفتم سر درس تا غذا آماده بشود.

یک ساعت گذشت. شد دو ساعت! خبری نبود. رفتم آشپزخانه دیدم بله! سیب زمینی ها را با دقت تمام انگار خط کش گذاشته باشد خرد کرده گذاشته روی اجاق، ولی آنقدر شعله اجاق گاز را کم کرده بود که خود تابه هم داغ نشده بود، چه برسد به سیب زمینی ها!

گفتم: وای حمید. روده بزرگه روده کوچیکه را قورت داد!

خب شعله را زیاد کن. با آرامشی مثال زدنی گفت: عزیزم هولم نکن! باید مغز پحت بشه. ………………

سیب زمینی سرخ کرده با تخم مرغ غذایی بود که حمید به عنوان غذای مخصوص سرآشپز درست کرده بود.ص ۲۱۷

,

فهرست